🄿🅃2
روز جمعه شد...
من از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم و صبحونمو خوردم ک یهو...
آیفون خونه زنگ خورد..
لیسا بود
لیسا:ا/ت زود باش دیر کردیم!!
ا/ت:باش.. وایسا لباسامو بپوشم اومدمم.
لباسامو پوشیدم (عکس لباسارو گذاشتم)
از پله ها اومدم پایین..
دیدم گوشیم داره زنگ میخوره هیونجین بود
هیونجین:ا.ت پدرمون داره میاد خونه زود اماده شو
ا.ت:نه نمیتونم میخوام با لیسا برم بیرون.. !
~اخه من از دست تو ی اسکل چیکار کنم(با خشم)
×به بابا بگو ا.ت نمیتونه بیاد.. خودت ک میدونی بابا با لیسا مشکلی نداره پس من راحت میتونم برم بیرون
~بهت میگم برو اماده شو میخوایم بریم ماموریت(با اعصبانیت)
ا.ت:گوشیو بدون اینکه ازش خدافظی کنم قطع کردم
و رفتم سوار ماشین لیساشدم(عکس ماشین رو گذاشتم)
.. .. . .. .. .. .
ایدامه دالد:)
من از خواب بیدار شدم رفتم صورتمو شستم و صبحونمو خوردم ک یهو...
آیفون خونه زنگ خورد..
لیسا بود
لیسا:ا/ت زود باش دیر کردیم!!
ا/ت:باش.. وایسا لباسامو بپوشم اومدمم.
لباسامو پوشیدم (عکس لباسارو گذاشتم)
از پله ها اومدم پایین..
دیدم گوشیم داره زنگ میخوره هیونجین بود
هیونجین:ا.ت پدرمون داره میاد خونه زود اماده شو
ا.ت:نه نمیتونم میخوام با لیسا برم بیرون.. !
~اخه من از دست تو ی اسکل چیکار کنم(با خشم)
×به بابا بگو ا.ت نمیتونه بیاد.. خودت ک میدونی بابا با لیسا مشکلی نداره پس من راحت میتونم برم بیرون
~بهت میگم برو اماده شو میخوایم بریم ماموریت(با اعصبانیت)
ا.ت:گوشیو بدون اینکه ازش خدافظی کنم قطع کردم
و رفتم سوار ماشین لیساشدم(عکس ماشین رو گذاشتم)
.. .. . .. .. .. .
ایدامه دالد:)
- ۵.۴k
- ۳۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط